دوست ندارم سیاسی بنویسم...نوشتک چندم + ۱

-         دوست ندارم سیاسی بنویسم...ولی مگر می ذارند...

-         کی نمی ذاره ؟

-         مردم ، جامعه...شما...

-         خب سیاسی بنویس ولی چرا بر علیه نظام داری می نویسی ؟

-         کی ؟ من ؟

-         نه پس بابام...

-         ...

-         می بینی ... همین که 2 تا داد بزنن سرتون آدم می شید...همتون بچه اید...یه مش بچه [...] هستید که مادر پدر تون یادتون ندادن سرتون تو کار خودتون باشه...آخه شما رو چه به این کارا...شما برید دنبال دختربازی ، برید دنبال درس ، فوتبال...اصلا ببینم تا حالا 90 دیدی ؟

-         من تلویزیون نگاه نمی کنم...

-         همون دیگه که اینجوری شدی...حتما از صبح تا شب پای ماهواره نشستی اون ها هم هر چی می دن تو می خوری...

-         من ماهواره هم نمی بینم...

-         خب دیگه بدتر...حتما می ری توی اینترنت همش اراجیف اینو و اونو می خونی...شما ها آدم نمی شید...بابا این همه سایت خوب خوب (!) هست ...برید اونا رو بخونید...اخه شما رو چه به سیاست...

-         من اینترنت دوست ندارم...

-         ای بابا ... دیگه بدتر...حتما می شینی کتاب می خونی...این اراجیف خدا نشناسای ضد ولایت رو می خونی...می یای چرند می گی...بچه اینا درس و زندگی نمی شه که ...بشین سر زندگیت...

-         من خیلی ازین کتابا نخوندم...

-         پس چه غلطی می کنی بچه...تو که هیچ کدومو نه می خونی نه نگاه می کنی پس چه [...] می خوری ؟ الکی شکمی از سر[...] می نویسی ؟ چرا الکی بر علیه این نظام مقدس تبلیغ می کنی...

-         من بر علیه نظام تبلیغ نمی کنم...من می بینم و فکر می کنم...در این مملکت نیازی به چیزهای دیگر نیست...

**********

پی نوشت : دکتر حسابی : در ممالک جهان سوم ، اگر بخواهی کشورت را آباد کنی خانه ات ویران می شود و اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی ، باید کشورت را ویران کنی...

پی نوشت 2 : انتخاب کنید : خانه یا کشور ؟

نظرات 6 + ارسال نظر
سجاد یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ http://neveshtak.blogsky.com

خونه بهتره!!
می دونی ، احمدی نژاد چیزی نیست جز مجموعه ای از اخلاقیات منفی ایرانیان. واقعا فکر کردی که اگر جامعه احمدی نژادی نبود ، احمدی نژاد دووم میاورد؟
این حرفم شامل کسایی هم می شه که مخالف احمدی نژاد هستن.
نمی خوام بگم که به هیچ نتیجه ای نمیرسیم. می خوام بگم که خیلی نباید امید داشت که با رفتن یکی و اومدن دیگری اتفاق خارق العاده ای رخ بده!!!

نجوا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 ب.ظ

آمدم چیزی بگویم، کامنت نفرِ قبلی ذهنم رو برد یه جای دیگه!
یادمه شبی که انتخابات تموم شده بود، ساعتِ 1 نیمه شب که آرا تا حدی اعلام شده بود و 10 میلیون تو همون ساعات خونده شده بود، رفتیم خیابون یه دوری بزنیم، رو به روی وزارت کشور بودیم و یه سری ملت تو خیابون به شادی و خوشحالی، پوستر پخش میکردن.
پشتِ چراغ قرمز بودیم!
یه خانومی به خواهرم گفت: بیام پوسترِ ا.ن رو بدم بزنین به شیشه؟!
خواهرم سر تکون داد که نه، ما با ایشون نبودیم!
اون زن هم سر تکون داد که متأسفم براتون!!!!
خواهرم بعد گفت: برای خودت متأسف باش که خلایق هرچه لایق!
یعنی بهترین جوابی بود که میشد دادها!
بگذرم...

محمد دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ب.ظ

گفتم شاید کامنت زیری رو نخونی
این بالا هم آوردم

اما نوریزاد
شرح رانت خواری های ایشان و حیف کردن هایشان بیت المال را و تزلزل در شخصیت او مثنویست هزار دفتر!
حال اگر این نامه از آن او باشد! چگونه است کسی را برای جلوگیری از کتابت به زندان برند و به او مجال کتابت از زندان دهند!
سحت پریشانم...

خودت و خودم میدونیم که باطل رفتنیه چون از جنس عدمه!
سعی کن نور حق رو در دلت جای بدی

تو این وبلاگ من چیزی ندیدم جز بازی با کلمات و فزونی ادبیات

این آفت انسانه
چون باعث میشه غلیان احساساتش راه فکر و استنتاج و سیر به حق رو برای انسان دشوار کنه!
کاش بجای این سرگرمی روی اصول کار میکردی

هرچند بعضی قلب ها به چیزی بیش از هدایت تشریعی و دلالت به حق نیاز داره
قلوب زنگار گرفته و قفل شده به چیزی مثل هدایت تکوینی نیاز داره

اما برای خودمون هم که شده از خدا باید ترسید

روزی که یگانه پرچم حق از دست سید خراسانی به دست صاحب خلافت خداوند برسه اونهایی رو میبینم که از دوستانی که امروز اتخاذ کردند پشت دستشون رو میگزن و لعن و نفرینی که به امثال دگر اندیشان مزمهل شده ای مثل نوریزاد روانه میکنند

البته این که بچه کوچیکشونه اما همین آدم هم چون با ابزار احساسی جلو اومده خیلی ها رو منحرف کرده
کاش حاضر بود بر سر یک بندش با یک نفر آدم ساده مناظره کنه
اونوقت فرق بین منطق و هوچی گری ادبی و توهم سبز روشن میشد

امیدوارم خدا کمکتون کنه راه رو از مسیر درستش طی کنید نه از مسیری که فکر میکنید درسته

اگر قرار باشه به واسطه یک دولت دست عده ای رانت خوار سرمایه دار که اهل ادبیات هم هستند به روی بیت المال بسته بشه معلومه چیزی بهتر از نوریزاد در نمیاد

جدا توصیه میکنم از افراط در ادبیات و صورت کلمات فاصله بگیرید و به طلب حقیقت قدری در عمق شنا کنید...

بی شک این انقلاب به رهبری ولایت فقیه روز به روز مقتدر تر از قبل تا نیل به جامعه مهدوی پیش خواهد رفت و روسیاهی دشمنی با آن برای دشمنان خدا و پیغمبر خواهد ماند...

تو هم حزبت رو با بصیرت مشخص کن تا روز قضا افسوس امروزت رو نخوری

حزب الله یا حزب الشیطان؟

الا و ان حزب الله هم الغالبون

----------------------------------------------------------

ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم

ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم

امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم

فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم

. . .

ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد

روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم

ما مثل کوه پشت علی ایستاده ایم

از ما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم

جان برکفان لشگر سردار خیبریم

از جمعه ای بترس،که روز سوار هاست

پشت سر امام زمان ذوالفقار هاست

از جمعه ای بترس،که دنیا به کام ماست

فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست

از جمعه ای بترس،که پولاد می شویم

از هرم عشق،مالک و مقداد می شویم


-----------

یا حق

ماندانا دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ http://aria20.blogsky.com

درودهای فراوان به مدیر مسئول محترم:
همکاران عزیز شما را به وبلاگ جامعه ایران و جامعه شناسی آریائی با مقاله جدید به روز گردیده دعوت می کنم از نقدهای خوبتان دریغ نورزید و در ضمن در نظر سنجی وبلاگ شرکت نمائید با تشکر همکار شما ماندانا http://aria20.blogsky.com

سجاد سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ق.ظ http://neveshtak.blogsky.com

نمی دونم دوست کلاغ من برای بالا سری من چه جوابی داری، اما من برای بالا سری ها هیچ وقت جوابی ندارم. می دونی هیچ وقت برای کسایی که اون بالا بالا ها می شینن نمیشه جوابی داشت. آخه اصلا اونا دنبال جواب نیستن. کار شون ، ذات شون خدایی. می دونی یجورایی حس می کنن خدا شدن. انا الحق شدن. خود خود حق شدن. پس دیگه دنبال چی باشن؟ اونا که تو حرم امن الهی جا گرفتن، همه کار براشون حلال شده . چون حقن، ولایت مدارن.
ما موجودات بدبختی هستیم که ولایت مدار نیستیم. تقصیر ما هم نیستا! بد بار مون آوردن. وقتی سرکلاس دینی بودیم حالیمون نشد که چرا زن و ناموسمون واس محرم ولی باشه! نفهم بودیم و گفتیم مگه امکان داره یکی بگه برو تو آتیش و تو بی چون و چرا قبول کنی!
ما بدبخت ترین هستیم !مشکل ما این نیست که بی سواد نیستیم، مشکل این نیست که کلمات را می توانیم بخوانیم و بنویسیم! مشکل از جایی دیگست. از اینکه چیزی می نویسیم که نباید، چیزی می خوانیم که نباید، و چیزی می فهمیم که نباید.
ما نفرین شدگان همیشه تاریخ ، ما که راه حق را گم کرده ایم، ما که سرمایه داریم، ما سرمایه را به خارج می بریم، ما که سرمایه داریم و لغات تنها سلاحمان است.
ما که نوریزاد نیستیم که تازه فهمیدن فساد مالی داشته ولی تا دیروز دست بوس حضرت ولایت فقیه بوده. ما که مسلمان نیستیم که درک کنیم کشتن در راه ایمان چه لذتی داره. ما که سنگینی باتوم و سپر و کلاه خود را حس نکردیم.
با دو حرکت هرچی گفتم پاک میشه!! ولی .....نه!
دلم برای مهدی کلاری تنگ شد! وقتی شنیدم یه پسر 21 ساله دو باره رفته زندان.
این روزا دوست دارم قصه بگم اما انقدر غصه برای شنیدن هست که وقتی برای قصه گفتن نمی مونه!

raVen سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ق.ظ

سرم چون گوی در میدان بگردد
دلم از عهد و از پیمان نگردد
اگر دوران ز نامردان باشد
نشینم تا که این دوران بگردد...
....
جوابها داشتم اما چه کنم که قماش اینان پی پاسخ نمی گردند چرا که آن سید خراسانی همه علم های عالم حاضر و باطن را دارد...دیگر به جواب منو تو چه نیاز ؟

الحمدلله که ما در حزب الله نیستیم...حداقل تابه حال تجاوز نکردیم و الحمدلله (البته نه اون الله) تا آرنج توی خون مردم نیستیم...

------ من یک کلاغم...نه یک انسان...اینگونه بهتر است...

با اجازه جناب raven چند نظر را پاک کردم تا وبلاگ به روال قبلی خودش ادامه پیدا کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد