-
نویسنده ی موفق
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 14:40
از یه نویسنده ی موفق امروزی هر سوالی راجع به نویسندگی می خواهید بپرسید، مطمئن باشید جواب همه را می داند و با کمال میل جواب می دهد، حتی جواب سوال هایی را که نپرسیده اید هم می دهد. مصاحبه کننده: چکار کنیم نوشته هایمان را در کافه ها به هم معرفی کنند و جملات روشنفکرانه درباره اش بدهند؟ نویسنده معروف: خوب دو نوع معرفی...
-
suicide
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 16:06
پرید مُرد سقوط زمین خیسِ ترس باز نگاه آسمان گناه شست زمان سرد باد هوا سست فکر رها مرگ خود راه مِیل پایین خواب
-
ندا
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 03:46
I feel I know you I don't know how I don't know why I see you feel for me You cried with me You would die for me I know I need you I want you to Be free of all the pain You hold inside You cannot hide I know you tried To be who you couldn't be You tried to see inside of me And now i'm leaving you I don't want to go...
-
مسافران (1) - عباس امیرانتظام
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 10:12
او را شاید بتوان اولین زندانیِ سیاسیِ پس از انقلاب اسلامی نام نهاد. عباس امیرانتظام در حالی توسط دادگاه ویژهی انقلاب بازداشت شد و 454 روز در زندان انفرادی به سر برد که هنوز حدود 9 ماه بیشتر از پیروزی انقلاب نمیگذشت. ماجرای بازداشتِ طولانیمدت و محاکمات او بَدَل به موضوعی شد که سوالات و ابهاماتِ مربوط به آن تا همین...
-
اول نوشتک به نام ایزد دانا...
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 20:08
سلام من هم دوست دارم حرف های سیاسی بزنم. انقده از جنجال خوشم میاد. عاشق دعوا و تنفر و جیغ و دادم. آخ غیبت بعدش چه حالی می ده! دیدی گند زدن به آزادی های فردیمون؟ ... *** با یاد و نام دوست عزیزم ویتگنشتاین که عاشق داستان من شده بود: *** تلفظ ح و وف 3 هفته و 21 ساعت و 8 دقیقه شد که بازی ما ش و وع شده است و من با حمید قه...
-
امان از دستت ای [...]...نوشتک نخست !
شنبه 8 اسفندماه سال 1388 23:33
امان از دستت ای [...] ! ...شاید امروز اینجا ٫ جایی که هوای محفل صمیمی خودی ها را می دهد بتوان گفت امان از دستت ! دوستانت ما را می کوبند و تو نظاره گری ٫ امان از دستت... امان از دستت که از دستان ما دمار درآورده ای آنقدر برایت به این و آن مرگ گفتیم و خود مردیم امان از دستت... امروز مردم ما آزادی می خواهند و هنوز نمی...
-
در دل این جمعههای ساکت متروک
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 21:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این داستان که نمی دانم دقیقاً کی نگاشته شده است اولین بار برای ز.خ.م ارسال شد. همینجا و اکنون روایتم را به همو تقدیم می کنم. جمعه بود، یک جمعهی آفتابی در اوایل تابستان. انتظار نداشتم با سایر جمعههای امسال فرق چندانی داشته باشد؛ صبحی خوابآلود،...
-
بازگشت یک تبعیدی
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1388 19:40
نمیدانم آیا شما هم همین احساس را دارید یا نه. اینکه وقتی مثلا برای مدتِ طولانی به سفر میروید یا مدتِ زیادی را در شرایطی هستید که از پیرامونتان، شهرتان و محلهتان خبری ندارید و نمیتوانید خبری هم بگیرید (مثلا چند روزی را در یک جای خوش آب و هوا به نام اوین به تفریحات سالم میپردازید!) و بعد از مدتی به محل زندگیتان...
-
آزادی از آن ما....
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 10:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA سرمای غریبی بود.تو خودش مچاله شده بود. نوک انگشت های پاش داشت بی حس می شد. ماهیچه های صورتش سنگینی می کردند. خط سفید نقش بسته روی زمین ، تاریکی را تا خود ماه شکافته بود. تاریک بود. کور مال کور مال دنبال کلید برق گشت. اول عینکش و بعد صدای افتادن کتاب بگوش رسید و بعد اتاق روشن...
-
مصیبت از آن ما...
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 11:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پرده اول: ما در این مدت مصیبت ها دیدیم...". "من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده اند می افتد، سنگینی در دوشم پیدا می شود که نمی توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم ...". " من به...
-
نگاهی دیگر...
جمعه 9 بهمنماه سال 1388 14:16
هنری فورد در سال 1908 به ساختن مدل های T پرداخت. برای تولید این ماشین 7882 عمل مختلف لازم بود. او در توصیف نیروی کار مورد احتیاج می گوید: "ما پی بردیم که 670 کار را مردان بدون پا و 2637 کار را مردان با یک پا و 2 کار را مردان بدون دست و 715 کار را مردان با یک دست و ده کار را مردان کور می توانند انجام دهند."...
-
چه کسی گفت قانون را فراموش کن...
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 21:24
"ایها الناس ! هیچ مملکت شما را آ"باد نمی کند مگر متابعت قانون ، مگر ملاحظه قانون ، مگر حفظ قانون ، مگر احترام قانون ، مگر اجرای قانون و بار هم قانون ایضا قانون." اینها بخشهایی از نطق سید جمال الدین اصفهانی ست که در نخستین مجلس ملی ایراد نموده بود. به راستی چه چیز باعث شده بود که او این چنین به دفاع از...